( رباعی عروج)
در باغ شهادت از کرم احســـــان شد
لطف ازلی به عاشق جانــــان شد
در جبهه ردای معرفت پوشـــــــیدند
هر جای وطن چو باغی از عرفان شد
*****************
از باغ شهادت گل عرفان چیـــدند
از مستی عطر خوش او خــندیـــدند
باهم که شدیم و یاعلـــی تـاگفتیم
از وحدت ما حرامیــان ترسیــــدند
*****************
هرپنجره ای برای آغازی شـــد
تا رسته ی قامتی به پــــروازی شد
چون عشق به نور بایدت تا بالا
هر کفتر نو ظهــــــور ما بازی شد
حاتم نوروزی (حیرت)
*****************
از چشمه حق چو تر گلوئی کردیم
در مسلخ عشق جستجوئی کردیم
چون مریم و یاس به ما سخنها گفتند
در چشمه مهر شستشوئی کردیم
****************
از چشمه حق همه وضوئی کردیم
با خاک وطن چه گفتگوئی کردیم
دیدیم همه لاله ها پر از باده ناب
بر دشت جنون کشیده جوئی کردیم
****************
حاتم نوروزی(حیرت)