یک شاخه گل
یک شاخه گل

یک شاخه گل

غزل جان میدهند


دورشمع عمر خود پروانه ها جان میدهند

بوسه ای بر جان ستان خود بایمان میدهند

بهر پروازی بدنیای پر از عشق و حضور

یبقی وجه ربّک هستی بمیزان میدهند

کوزه تا خالی شودکوبد زمینش کوزه گر

کوزه ها اعضای خودرابهر قربان میدهند

ورطه طوفان چوکشتی را بلرزاند به آب

لاجرم دل را به امواجی خروشان میدهند

قطره های ابر رحمت نازل از دریای جود

بر وجود آدمی عشـــــق فراوان میدهند

پر زنان لبیک گو چون روح ما روح القدس

با دوصد شور و شعف دفتر به رحمان میدهند

چشم رحمت بر درش دارد تمام بندگان

مانده حیرت با امیدی جان به جانان میدهند.

                                حاتم نوروزی (حیرت)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد